| 			
 ❄❄دنیای من❄❄ آدم برفی  	
	
    
 | ||
| 
 پریود شدم حس و حال بیرون رفتن ندارم خواهرمم عادت کرده و اشپزی نمیکنه... درد ندارم و بعد دو روز خونریزیم قط شده و این واسه من نرمال نیستش نمیدونم شایدم بخاطر اعصاب خوردی دیشبم باشه...میخام یه مدت از خیلی کارا و خیلی از آدما فاصله بگیرم تصمیم گرفتم دوباره درخواست ویزا بدم و اینبار نمیزارم هیچکسی متوجه بشه حتی نزدیکترین آدمای زندگیم .... میخام دوباره شروع کنم زبان خوندن و بهخودم رسیدن هرچیزی که حالمو بد کنه خط بزنم بخاطر روماتیسم و آرترزوم تصمیم گرفتم ورزش کردنوشروع کنم چون اوضاع بدنم خوب نیست و ب مرور زمان مراقب نباشم بدتر میشم....با یه مربی حرف زدم قرار شده واسه م برنامه ی بفرست که مناسبم باشه و بهم آسیب نزنه.... یادم رفت چن روز پیش ی نفری که تموم حال بدیا و افسردگیام باعث و بانیش اون بوده رفته حج چون شهرمون کوچیک همه جا پخش شد دوستام و فامیلامم اومدن بهم گفتن هر وقت راجبش حرف میزنن قلبم مثل اون روزا میشکنه سال98زندگیم بعد اون. داغون شد....زنداداشم اونشب راجبش حرف زد گفتش خیلی خوب بوده چرا جوابش کردی خبر نداشت اون منو نخواست چون باباش راضی نبود و اونم خیلی راحت منوکنار گذاشت.....بعد اون روزا شادی هام ذوقام هرچیز خوبی که توی زندگیم هستش یه لایه سیاه روش کشیده شده یعنی حتی وقتی که حالم خوبه بازم خوب نیستم تنبل شدم مغزم تنبل شده زود رنجو عصبی داغون شدم بدترین قسمتش اون بود بهم گفت من که بهت دست نزدم مافقط باهم حرف میزدیم و بهم گفت بابام راست میگه اگ ازدواج میکردیم بعد ی مدت جدا میشدیم....تموم حرفاش بعد این همه سال هنوز یادمه💔💔💔 وقتی دوستم گفت رفته حج گفتن خدا کنه فقط اسم و خستگی این دنیا واسه ش بمونه همین....  [ جمعه هفتم شهریور ۱۴۰۴ ]  [ 9:58 ]  [ آدم برفی ]  
 | 
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||